نگاهی به زندگینامه و شعر فانی تربتی به قلم بهمن صباغ زاده

ساخت وبلاگ

در صفحه‌ی فرهنگ و هنر شماره‌ی ۱۸۴ پیام ولایت که در ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ منتشر شده، در این شماره با زندگی و شعر فانی تربتی شاعر دوره‌ی قاجاریه آشنا خواهید شد.

فانی تربتی
فانی تربتی

فانی تربتی مجتهدی نامدار و شاعری خوش‌ذوق در دوره‌ی قاجاریه

میرزا نصرالله در سال ۱۳۳۰ هجری قمری در تربت حیدریه به دنیا آمد. در اوایل عمر برای کسب علوم مرسوم زمان خود به مشهد مهاجرت کرد و در همان شهر سکونت گزید. او حکمت را نزد حاج ملا هادی اسرار، و فقه و اصول را نزد حاج سید محمد و حاج میرزا مسیح تهرانی آموخت. وی که در تحصیل علم بسیار جدی بود در سبزوار، تهران و عتبات تحصیل خود را تکمیل کرد و به عالی‌ترین مدارج علمی آن عصر یعنی اجتهاد رسید. حاج سید محمد مجاهد از دیگر استادان او بوده است.

میرزا نصرالله پس از اتمام تحصیلات و گرفتن اجازه‌‏ى اجتهاد در مشهد ساكن شد و به تدریس و تالیف پرداخت. کتاب‌های «طهارت» و «بیع» را در زمینه‌ی فقه نوشت. کتاب «فصول» کتابی بود که در علم اصول به رشته‌ی تحریر درآورد. کتاب «اجوبه المسائل» او حاشیه‌ای است که بر «قوانین الاصول» میرزاى قمى نوشته است. از میرزا نصرالله که در شعر فانی تخلص می‌کرد دیوان شعری به صورت مستقل بر جای نمانده اما اندک اشعاری پراکنده از وی به یادگار مانده است.

میرزا نصرالله مجتهد در سال ۱۲۷۸ هجری قمری به مکه مشرف شد. او در میان مجتهدان هم‌عصر خود شهرتی داشت و شاگردانی تربیت کرد. به عنوان مثال میرزا حبیب الله شهیدی مشهور به حبیب خراسانی (۱۲۶۶ ه.ق تا ۱۳۲۷ ه.ق) برادر همسر و شاگرد او بود.

حاج میرزا نصرالله مجتهد که در شعر «فانی» تخلص می‌کرد در ۹ صفر ۱۲۸۹ هجری قمری در مشهد دار فانی را وداع گفت. پیكرش در آستان قدس رضوی در صفه‌‏ى عقب مسجد بالاسر که کهن‌ترین بخش از حرم امام رضاست به خاک سپرده شد.

ابیاتی از این شاعر همشهری در کتاب ارزشمند صد سال شعر خراسان نقل شده است. مرحوم علی اکبر گلشن آزادی شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار و از پیشگامان مطبوعات در خراسان در زمان حیاتش شرح حال شاعران خراسان را از آغاز تا روزگار خودش جمع‌آوری کرد اما اجل مهلت انتشار این کتاب را به او نداد. مرحوم احمد کمال‌پور شاعر مشهدی بعد از درگذشت گلشن آزادی به مرتب کردن یادداشت‌های وی پرداخت و شرح حال و شعر شاعران دوره‌ی معاصر را تحت عنوان کتاب «صد سال شعر خراسان» منتشر کرد.

ابیاتی از شعر فانی تربتی را در ادامه خواهید خواند:

دوش وقت سحر از باده‌ی دوشین سرمست
که به بر بود مرا مُغ‌بچه‌ای باده‌پرست
عقلم از طرّه‌ی او، طائرِ افتاده به‌دام
دلم از جلوه‌ی او، ماهیُ افتاده‌ی به شست
آن‌چنان تنگ کشیدم به برش از سر شوق
کز میان خاست دویی، هم دومین دیده ببست
نه ز خویشم خبری، نز تن و جانم اثری
تن همه جان شد و جان نیز به جانان پیوست
پس من و یار نمودیم به یک‌بار عروج
تا که اندر نظرم منظر اعلا شد پست
جلوه‌ها کرد رُخش آینه‌ها بردم پیش
در یکی جلوه به هر آینه زنگی بربست
سیر کردیم بسی در همه اطوار وجود
که ز انجام شدم آگه و از سرّ الست
نازها کرد و ز من بود همه عجز و نیاز
غمزه‌ها کرد و من از غمزه‌ی او بی‌خود و مست
آنچنان محو جمالش شدم از جلوه‌ی حسن
که ز خود رفتم و آیینه بیفتاد و شکست
ای خوش آن حالت و آن مستی و آن جذبه‌ی عشق
جان فدایش کنم ار بار دگر بدهد دست
فانیا، هیچ مگو، یا به ادب گوی سخن
هست کی نیست شود، نیست کجا گردد هست؟

یک کلام به صد کلام؛ یادداشت‌های استاد محمد قهرمان؛ قسمت بیست و دوم؛ بهمن صباغ زاده...

ما را در سایت یک کلام به صد کلام؛ یادداشت‌های استاد محمد قهرمان؛ قسمت بیست و دوم؛ بهمن صباغ زاده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmansabaghzade2 بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1402 ساعت: 15:34