هوای تازهمهدی حسن زادهمیتونم شهرو با خودم ببرمبه زمانی که عاشقت بودهمیتونم خون کنم دل شهروحالا که هیشکی نیس آسودهتو که رفتی هوا یه جوری شدشهر انگار با همه قهرهبعدِ تو خیلیا نمیدوننتربت حیدریه هم شهرهکوچهی سنگفرش بعد از تومثل یه بغض تو گلو افتادتو که رفتی غدیر خلوت شدرونق از شیر چهارسو افتادهیچکس بعدِ تو نمیخونه خطنگارای نخل چوبی روبعد تو هیچکس نمیفهمهحال فردوسی جنوبی روشبمو صبح میکنم بی توبا همین پرسههای طولانیجنت و قائم و امام حسینآبشار و بهار و کاشانی...نیستی که ببینی این روزاپُرم از التماس، از خواهششبه بازارِ روز بعد از تو نیست تو چهارراه، آسایشاومدم با خودم قدم بزنمخودمو جا کنم تو آغوشِ...این همون بازیِ همیشگیهعشق، یادم تو رو فراموشهاومدم کافهها رو دوره کنمباغملی رو با خودم ببرم با خودم...، با خودم چیکار کنم؟وقتی اینقدر بی تو بیثمرمپُرِ اندیشههای بیروحمسینما بهمنم که رفته به بادما رو حالا نمیرسونه به همپلههای ادارهی ارشادشهر بی تو یه شعر مختصرهکه قراره بمیره تویِ سرمشهر بی تو یه مشت دوده فقطکه نمیذاره سمتِ تو بپرم#مهدی_حسن_زاده#هوای_تازه#پیام_ولایتhttps://t.me/anjomanghotbپینوشت: عکس از آرشیو انجمن قطب انتخاب شده است.برچسبها: هوای تازه, پیام ولایت, نشریه, مهدی حسن زاده بخوانید, ...ادامه مطلب